Halil Ergün
قهرمان محبوب نسل ما
مصاحبه با حالیل ارگون بازیگر فیلم در راه
فیلم در راه امسال پس از نمایش اولیه اش در بیست و چهارمین جشنواره فیلم استانبول، همان گونه که انتظار می رفت، جنجال آفرید. فیلم درباره یلماز گونی است، مرد افسانه ای سینمای ترکیه، یا همان گونه که دوستدارانش خطابش می کنند: شاه زشت.
این اولین بار است که زندگی خصوصی یلماز گونی روی پرده سینما دیده می شود، اما ظاهراً قرار نیست که آخرین شان باشد. شایعاتی به گوش می رسد که فاتح آکین کارگردان ترک تبار آلمانی و برنده خرس طلای جشنواره برلین برای فیلم در برابر دیوار گفت و گو هایی جدی با فاتوش گونی همسر یلماز در این باره داشته است.
اما فیلمی که اردن کیرال ساخته، فقط درباره یلماز نیست. داستان فیلم درباره سفری است که بیست و پنج سال قبل اردن کیرال و یلماز گونی با هم انجام داده اند. داستان تولد فیلم راه که یلماز به دلیل زندانی بودنش نمی توانست آن را بسازد و از این رو به دنبال کارگردان جوان و مورد اعتمادی بود که فیلمنامه را به او بسپارد.
اردن کیرال نوشتن فیلمنامه در راه را ده سال قبل شروع کرد و ار شش سال پیش به دنبال تهیه کننده بود. زمانی که از یافتن تهیه کننده نا امید شد، با حمایت Eurimages آن را در دنیز فیلم ، شرکت فیلمسازی خودش، به طور مشترک با بلغارستان تهیه کرد.
فیلم در راه زندگی یک هنرمند در پشت میله های آهنین است. حکایتی شعرگونه درباره انسان به ظاهر بازنده ای که در دل شکستی کوچک امیدهای بزرگی را می پروراند و حالیل ارگون دوست و همکار او، بیست سال پس از مرگش، نقش او را بازی می کند.
سه سال قبل برای بازی در این نقش انتخاب شدید، دلیل آن را می دانید؟
من از مدت ها قبل با اردن دوست هستم. از فیلم خانه پدری تا امروز کارهای زیادی با هم انجام داده ایم و طبیعی است که از ورای رابطه هنرپیشه و کارگردان همدیگر را خوب شناخته ایم. فکر می کنم دلیل انتخاب من برای بازی در این فیلم شناختی است که اردل از من پیدا کرده. ما گفت و گوهای طولانی با هم در باره انسان و سینما داشته ایم. از طرف دیگر خود من از علاقمندان فیلم های اردن هستم و همیشه آماده ام تا با او کار کنم. فکر می کنم این شور و شوق من هم در این انتخاب تاثیر داشته و جدا از همه اینها فکر می کنم حالا بعد از بازی در هفتاد فیلم من هم صاحب تجربه ای هستم که خیلی ها را ترغیب به کار کردن با من بکند. البته نقطه پایانی برای اوج هنر بازیگری وجود ندارد. مطمئن هستم کسانی وجود دارند که این نقش را بهتر از من می توانستند بازی کنند. اما من آدمی هستم که با یلماز سرنوشت مشترکی داشتم . هر دو متعلق به یک نسل هستیم و نگاه مشترکی به دنیا داشتیم.
امکان دارد از دیدگاه خودتان درباره یلماز گونی را حرف بزنید؟
یلماز برای نسل من سینماگری متعلق به دوران طلایی سینماست . او روی زندگی ما تاثیر زیادی گذاشته است. تا قبل از او فیلم های ما قهرمان هایی جعلی داشتند که از فیلم های فرانسوی و آمریکایی الگو برداری می شد. اما یلماز انسان اهل آناتولی را قهرمان فیلم های خودش کرد. من با اصرار می گویم که سینمای ترکیه هنوز موفق نشده به حرکت های پیشروانه او برسد و یا از آنها عبور کند. او می دانست که طرف چه کسی را باید بگیرد یا مخالف چه کسی باشد و پایمردی خاصی در این راه داشت. آدمی بود که خیلی دلبسته کارش بود. همین قدر به شما بگویم ، کسی که آن فیلم های بزرگ را ساخته ، هرگز نتوانست خانه ای برای خودش تهیه کند. هر چه از سینما به دست آورد ، برای سینما خرج کرد.
با یلماز چگونه آشنا شدید؟
من متعلق به نسل ١٩٦٨ هستم. آن زمان دانشجو بودم و سال های پر تحرکی را از سر می گذرانیدیم. روزهایی که ترکیه به آن چشم امید دوخته بود. آن زمان ها یلماز را با نام شاه زشت می شناختند. هرگز فراموش نمی کنم که در یک سینمای تابستانی در شهر ایزنیک برای اولین فیلمی از یلماز را دیدم. چیزهایی می گفت که من دلم می خواست بگویم، کسی که حتی با طرز ایستادنش و راه رفتن اش پیامی به بیننده منتقل می کرد . بعدها وقتی اولین فیلم ام را بازی کردم روزنامه ها نوشتند " و اینک یک شاه زشت دیگر" اون موقع ها به این تیترها عادت نکرده بودم . این تیترها باعث شد با یلماز آشنا بشوم. فکر می کنم بعد از فیلم امید بود که با هم آشنا و دوست شدیم.
آن طوری که اردن می گفت این فیلم فقط درباره یلماز گونی نیست، در واقع ماجرای دو کارگردان است که یکی داخل زندان و دیگری بیرون است. حکایتی درباره اسارت و آزادی.
فیلم درباره سفر دو روزه یلماز است و اردن شاهد این ماجرا بوده. نقطه حرکت ما این سفر است و البته مسئله شاگرد و استاد هم در فیلم وجود دارد. اما شخصیت محوری یلماز است: یک انسان اسطوره ای ، کسی که هم بازیگر و کارگردان بود و هم فیلمنامه نویس. یلماز بهترین فیلمنامه هایش را در زندان نوشت. خیلی سخت است که فیلمنامه ای را بنویسی و نتوانی آن را بازی کنی یا بسازی، من این تلخ کامی را درک می کنم. تا امروز به زندگی گونی از این دیدگاه پرداخته نشده و بیشتر از شخصیت سینمایی او درباره شخصیت سیاسی اش بحث شده، حتی به فیلم های او فقط از این دریچه نگاه شده؛ چه موافق و چه مخالف هیچ کس به درام شخصی او نزدیک نشده.
به نظر من رابطه او با کارگردان های جوانی که فیلمنامه هایش را به آنها می سپرد، رابطه ای شبیه عشق ونفرت یا حتی قاتل و قربانی بود. از طرفی نگران سرنوشت فیلمنامه هایش بود و از طرف دیگر آن کارگردان ها هم آزادی چندانی موقع فیلمبرداری نداشتند.
وضعیت کدام یک به نظر شما تراژیک تر است؟ کارگردان جوانی که از ادامه ساخت فیلم منع می شود یا کارگردانی که به دلیل زندانی بودن نمی تواند فیلم را خودش بسازد؟
به نظرم از دید هر دو نفر این ماجرا تراژیک هست. بیایید از دیدگاه رئیس و کارمند به این قضیه نگاه نکنیم. درست است که یکی کاری را برای انجام دادن به دیگری محول می کند، اما در این میان یلماز وضعیت ویژه ای دارد. دست و بالش بسته است ولی روحیه خلاقانه هنری اش را نمی تواند در بند بکند و از سر بیچارگی پروسه را به دیگری می سپارد. به نظرم موقعیت یلماز تراژیک تر است.
آیا فیلم تسویه حساب اردن کیرال فعلی با اردن کیرال آن زمان است؟
گفتن این حرف خیلی سخت است. چون سر همین موضوع موقع کار روی سناریو با هم خیلی جر و بحث کردیم. فیلم دو شخصیت محوری دارد و چون فقط درباره یلماز نیست، پس نباید تسویه حساب شخصی کیرال هم باشد.
در فیلم به رابطه فاتوش و یلماز هم پرداخته می شود و از کنار رابطه استاد و همسرش به راحتی عبور نمی کند.
وقتی فاتوش با یلماز ازدواج کرد خیلی جوان بود و در آخرین مراحل زندگی یلماز وارد دنیای او شد. قبل از این که همدیگر را خوب بشناسند ماجرای زندانی شدن یلماز پیش آمد. فاتوش در رفت و آمد به زندان های مختلف و یا تبعید با دنیای تازه ای آشنا شد؛ دنیایی که با خاستگاه او تفوت زیادی داشت. فاتوش در این رفت و آمدها به شناخت دست یافت و بالغ شد، البته تلخی های زیادی متحمل شد. بنابر این زندگی او هم یک درام بزرگ است. چون شوهرش یک انسان عادی نبود، تحمل چنین مسولیتی هم سخت است. این هم نوعی اسارت است، چون او هم به خاطر ارتباطش با یلماز آزادی اش را از دست داده و گرفتار بازجوها، فشارهای مختلف و ظلم شده. در فیلم حزن خاصی وجود دارد و انگار همه به نوعی زندانی هستند و روح فیلم نیز همین جاست
شما دقیقاً نقش یلماز را بازی نکردید، اما باز هم این فیلم داستان اوست. وقتی داشتید کاراکتر او را زنده می کردید به چه چیزهایی توجه داشتید؟
چون از آغاز پروژه در جریان بودم، خیلی سخت نبود. من نقش آدم های مشهور زیادی را بازی کرده ام ، اما این یکی فرق داشت. چون یلماز در زندگی شخصی من هم تاثیر داشته، آدمی که هنوز برایم زندگی و فیلم هایش هیجان بخش است.این چیزها آدم را در تنگنا قرار می دهد.
هر چند که خود یلماز نیست و شانس اعتراض کردن به تصویری که از او ساخته اید را ندارد، اما هستند دوستداران و آشنایانی که می توانند اعتراض کنند.
یلماز قهرمان ماجرایی است که از کوچه های یشیل چام آغاز می شود و به جشنواره کن ختم می شود. داخل این ماجرا تعداد زیادی آدم و نگاه های آنها وجود دارد.آدم های زیادی او را می شناسند.کارگردان هایی که یا آنها کار کرده بود، تهیه کننده هایی که با آنها فیلم ساخته بود ، زن هایی که با آنها آشنا شده یا زندگی کرده بود؛ هر کسی از دید خوش او را می شناسد و از طرف دیگریک یلماز گونی وجود دارد که متعلق به توده هاست. مشکل ما هم همین جاست، چون تصویر کردن چنین آدمی بسیار سخت است. او آدمی مثل ناظم حکمت است که دیگر متعلق به همه دنیا است.
روز اول فیلمبرداری خیلی هیجان زده بودم، احساس کردم روح یلماز در کنار من حضور دارد . البته کمی هم گریه کردم و این حس تا مدت ها با من بود .
چرا؟ از روی ترس بود یا غم؟
یلماز گونی برای ما مثل یک زخم است یا بهتر بگویم یک غم بزرگ. ما انسانهای یک جامعه مصرفی هستیم و یلماز کسی بود که از عمق دردهای بزرگ ما می آمد. کسی که با فکری باز انتخابی درست کرده بود. وقتی فیلمنامه را اردن تمام کرد ، او را بغل کردم و گریستم. در کشور ما فیلم زیاد ساخته می شود ولی ساختن چنین فیلم هایی تقریباً امکان پذیر نیست. این را هم بگویم تا امروز در هیچ فیلمی تا این حد جسورانه دیالوگ هایم را نگفته بودم. وقتی اردن فیلم تدوین شده را به من نشان داد یک لحظه چشم از پرده نتونستم بگیرم، انگار با نقش یکی شده بودم. شاید روح یلماز در من حلول کرده بود.
شما در صحنه هایی که اردن برای فیلم راه فیلمبرداری کرده بود، حضور داشتید؟
نه.آن موقع من هم زندانی بودم. وقتی آزاد شدم در بار چیچک با بچه های گروه روبرو شدم . آنها ضمن دادن سر سلامتی به من گفتند که فردای آن روز عازم فیلمبرداری هستند. بعداً فهمیدم که کار را نیمه تمام رها کرده و برگشته اند.
چه فرقی بین هیجانی که موقع بازی در فیلم راه و در راه داشتید، می بیند؟
در فیلم راه یکی از بازیگران بودم و از کار کردن با شریف گورن هیجان زده بودم. هر شخصیتی داستانی جدا داشت و نقش اصلی تقریبا متعلق به تاریک آکان بود. من هم سعی داشتم قله هایی برای کارنامه ام فتح کنم. از طرفی این هیجان را داشتیم که در حال جان بخشیدن به فیلمنامه ای از یلماز هستیم. اما در راه را وقتی بازی کردم که تجربه بیشتری کسب کرده بودم و هیجان خودم را روی موضوع عاقلانه ای تری متمرکز کردم.
نظر فاتوش گونی درباره فیلم چیست؟
اردن یک بار با او در این مورد حرف زد ولی من مرتبا با او در تماس بودم . فیلم را قدم به قدم دنبال می کرد و با نیت خیری که داشت خیلی دلش می خواست که فیلم ساخته بشود. ولی به شوخی می گفت" بینیم چی می سازید، اون وقت بهتون می گم" اما برخوردش با فیلم خیلی خوب بود.
به نظر شما برخورد نسل جدید که یلماز را چندان نمی شناسند با فیلم چطور خواهد بود؟
نسل جوان را نمی دانم اما آدم هایی را که سال هاست به سینما نرفته اند را از خانه های شان بیرون خواهد کشید. نسل ١٩٦٨ و کسانی که یلماز را می شناسند و البته کسانی که در این دنیا برای خود هدفی دارند. با این حال حتی اگر ١٥ یا ١٠٠ جوان هم به دیدن این فیلم بیایند و یکی از خودش شان را، یلماز را، کشف کنند ، خوشبخت خواهم شد. یقین دارم که این اتفاق می افتد.
در راه Yolda
نویسنده، تهیه کننده و کارگردان: اردن کیرال. مدیر فیلمبرداری: زکریا کورتولوش. تدوین:گولتکین ارگنه. موسیقی:تانر آیان، آریکان ساری کایا. بازیگران: حالیل ارگون(یلماز گونی)، یشیم بوبر(هاله)،سردار اورچین(سدات)، ایشتار گوک سون(شفیک)،اوندر چاکار(علی سلیم)، ادیپ تانر(عزیز)،یلدا رینو کایماکچی(همسر سدات). ٩٠ دقیقه. محصول ٢٠٠٥ ترکیه، بلغارستان.
دهه ١٩٨٠. دوران حکومت دولت نظامی ژنرال کنعان اورن در ترکیه. یک کارگردان مشهور سینما قرار است تا از زندانی به زندان دیگر منتقل شود. در این سفر دو روزه همسرش به همراه یکی از دوستانش که در زندان با وی آشنا شده و کارگردانی جوان اتومبیل حامل او را تعقیب می کنند. پس از طی مقداری از مسیر مه روی جاده می نشیند و دو اتومبیل اجباراً در متلی توقف می کنند. در متل کارگردان جوان برای رهایی از نفوذ استادش شروع به مشاجره با وی می کند. همسر کارگردان نیز در ملاقات با وی از محکومیت های تازه ای که در راه است، سخن می گوید. مجازات های جدیدی که به خاطر نوشته هایی که از زندان به بیرون فرستاده ، شامل حال او شده است. کارگردان تصمیم به فرار از کشور می گیرد، اما در پایان راه حوادث تازه ای در انتظار مسافران است.